نوشته اصلی توسط
tanha7122
سلام من 4 ساله که ازدواج کردم و مدتی بعد از ازدواج فهمیدم همسرم وسواس فکری داره طوری که دایما در فکرو خیاله اونم از نوع منفی و بسیار بد مثلا زیاد به مرگ فکر میکنه یا اینکه تو تصادف عزیزانش بمیرن یا اتفاقی بد رو همیشه برای هرچیزی که حتی نقطه ای مثبت باشه پیش بینی میکنه من همواره تلاش کردم تا اونو از منفی بافی نجاتش بدم و نقش یه ناجیو ایفا کنم به درست یا اشتباه حتی سر اینکه خودش نمیتونست حقش بگیره با خونوادش درافتادم ولی در نهایت به خاطر اینکه کلا آدم روراستی نیست باهمه نتونستم ثابت کنمبه هرحال خسته شدم و به بن بست رسیدم از دروغاش الان در صورتی که نیتم نجات دادن اون از منجلاب خود آزاری فکری توهر زمینه ای بود خودم هم افسرده شدم و با اینکه با خونواده ی همسرم در یک ساختمونیم قطع رابطه ام البته ایشون رو منع نکردم از رفتو اومد با خونوادش با وجود اینکه از زنداداشش سیلی خوردم وتو جمع 10 نفره شوهرم گفت ندیدم که سیلیت زد تنها جوابی بود که شنیدم خیلییییییییییییییی احساس تنهایی میکنم چون از خونواده ی خودم هم دورم احساس میکنم همسرم منو دوست نداره با وجود اینکه چه به لحاظ زیبایی ظاهری تحصیلی و خونواده و فرهنگ بالاترم ولی خداشاهده کمبودهاشو به روش نیوردم چیزی که آزارم میده رو راست نبودنشه و اینکه احساس میکنم برای فرار از من به کارش پناه بردهدر صورتی که نفع درامدی هم نداره طوری که من 6صبح تا 10 شب تنهام با یه بچه ی 2 ساله با حقوق600تومن و400تومن قسط تورورخدا کمکم کنید وسواس فکریشو چطور درمان کنم من شایط مالیم جوری نیست که بتونم به مشاوره مراجعه کنم برای مشکلم زندگیم داره به سیاهی و تباهی کشیده میشه هیچگونه میل جنسی و احساسی و عاطفی دیگه بهش ندارم با وجو د اینکه 22 سالمه کاملا افسرده شدم